ظرف استیل آبخوری و غذاخوری پرندگان TRIXIE
- توضیحات
- دسته: سایر مطالب طوطی سانان
- تاریخ ایجاد در سه شنبه, 20 بهمن 1394 04:14
- آخرین به روز رسانی سه شنبه, 18 اسفند 1394 02:17
- منتشر شده در سه شنبه, 20 بهمن 1394 04:14
- نوشته شده توسط امید شایگان
- بازدید: 3468
ظرف استیل آبخوری و غذاخوری پرندگان TRIXIE
ظرف استیل های تریکسی با قابلیت اتصاف به انواع قفس های پرندگان در 3 اندازه
سایز بزرگ قطر 15 - ارتفاع 6 سانت قیمت: 40000 تومان
سایز متوسط قطر 12 - ارتفاع 5 سانت قیمت: 30000 تومان
سایز کوچک قطر 10 - ارتفاع 4 سانت قیمت: 30000 تومان موجود نیست به علت:
سایز کوچک این ظرف ها به علت استفاده در کیف حمل طوطی , فعلا جهت فروش موجود نیست.
در خانه ای سرد ، بالای خیابان سالیوان ،
آخرین كسی كه شلوار فاق كوتاه می پوشید ، در شرف مردن بود
عینك افتابی به چشم داشت و به همین دلیل كسی نمی توانست تشخیص بدهد
كه او گریه می كرد یا نه .
همه معتادها و همه علاف ها
و همین طور همه كافه دارها
دور تختش جمع شده بودند .
وصیت كرد
تا تكلیف اموالش را روشن كند
و آخرین كلمه ها را به زبان آورد:
گفت : ( كفش هایم را برای مادرم بفرستید ،
بلوزم را به جا لباسی آویزان كنید .
گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید .
برای اینكه هیچ گاه یاد نگرفتم كه آن را چگونه بنوازم .
خانه ام را به یك آدم مستمند بدهید
و بگوئید كه اجاره آن تمام و كمال پرداخت شده .
پول ها و موادم را خودتان بردارید ،
ولی مرا با عینك آفتابیم به خاك بسپارید .
مرا با عینك آفتابیم به خاك بسپارید دوستان ،
با عینك آفتابیم .
گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید
ولی مرا با عینك آفتابیم به خاك بسپارید .)
گفت : ( جوجه خروس هایم را
به كسی بدهید كه آنها را می خواهد .
شعر هایم را
به كسی بدهید كه آنها را می خواند.
زیر كافه برایم قبری بكنید ،
و آهنگ غم انگیزی پخش كنید .
همه را شاد و شنگول كنید
در لحظه ای كه مردم ،
و مرا با عینك آفتابیم به خاك بسپارید .
مرا با عینك آفتابیم به خاك بسپارید دوستان ،
با عینك آفتابیم .
گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید
ولی مرا با عینك آفتابیم به خاك بسپارید .
كفش های راحتی اش را پرت كردیم وسط خیابان ،
بلوزش را گذاشتیم همانجا ، روی زمین .
گیتارش را فروختیم
در كافه گوشه خیابان
به كسی كه می دانست چگونه آن را بنوازد .
موادش را دود كردیم .
پول هایش را خرج كردیم.
شعر هایش را دور ریختیم .
باب ، نوارهایش را برداشت ،
و اد ، كتابهایش را ،
و من هم عینك آفتابی فكسنی آن بدبخت را برداشتم .
گفت : (مرا با عینك آفتابیم به خاك بسپارید دوستان ،
با عینك آفتابیم .
گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید
ولی مرا با عینك آفتابیم به خاك بسپارید .)
مترجم اثار شل سیلور استاین : دوست قدیمی ام آقای حمید خادمی عزیز که نخستین کامپیتور را برایم خرید و کار با آنرا به من آموخت